رادمان جون

ولنتاين ٢٠١٨تازه تو خونه جديد جابجا شديم البته هنوز خونه جديدمون كامل نشده ولى خداروشكر وضعيت قابل تحمله و تصميم گرفتم ولنتاين امسال هر كارى كه دوست داشته باشى رو برات انجام بدم كه ازم خواستى برات گيتار بخرم وآب هويج درست كنم كه من كيك خونگى هم برات درست كردم و سعى كردم يه كوچولو در مورد ولنتاين و عشق باهات صحبت كنم وبرات توضيح دادم و كاملا متوجه ميشدى و موضوع كاملا برات قابل درك بود (خداروشكر) ...

تو پست قبلى گفتم كه به خاطر رنگ كردن خونه جديد اومدم خونه حاج محمد مونديم تو همون روزا يه برف بى نظير تو تهران باريد و شهر رو سفيد پوش كرد و شما كلى با اين برف كيف كردى ...

...

قرار بود بيام و خاطراتت رو اينجا ثبت كنم ولي مشغله ام انقدر زياده كه اصلا وقت نميكنم كمترين وقتى هم كه پيدا ميكنم ميرم سراغ تلگرام و اينستا ،امروز (٩٦/١١/٧)كه اين مطلب رو برات مينويسم بيشتر از دوماهه كه مادربزرگ خوبم فوت كرده و ما هم كه اواخر تابستون خونه امون رو عوض كرديم به خاطر عجله اي كه داشتيم وقت نكرديم خونمون رو رنگ كنيم و الان حدود ١٣روزه كه اومديم طبقه بالا ي خونه حاج عباس زندگى ميكنيم و مهمون حاج محمد هستيم وكلى بهش زحمت داديم و منم اصلا وقت ندارم شمارو براى گردش بيرون ببرم يا بريم مسافرت ولى بهت قول ميدم به محض جابجا شدن يه تفريحى رو برات در نظر بگيرم عزيزدلم ،البته تو اين اوضاع آشفته هم كلى بهت خوش ميگذره و دائم ميرى خونه حاج محمد...